پر روشن است که این روزها بحث افغانستان و طالبان حاد ترین بحث جهان است و در گوشه و کنار دنیا در مورد جنبههای مختلف این پدیده نظر پردازیها صورت میگیرد.
میان ما مردم افغانستان هم حدیثی جز حدیث طالب و نگرانی آینده وجود ندارد. این روزها سختترین روزهای کشور ما به شمار میرود. از هر زاویهای که بخواهیم حکومت طالبانی را بررسی کنیم، جز صورت منفی چیزی به دست مان نمیآید. مثلاً اگر دین را در این حکومت مد نظر بگیریم، به خلاف آنچه عدهای میانگارند، این حکومت اصلا به نفع دین نیست. بلکه دانشمندان میدانند که بد خداشناسی چقدر میتواند به ضرر دین باشد تا خدا نشناسی.
آنانی که متون دین را با قرائت موشکافانه بررسی میکنند میدانند که دین بدون از حجاب و ریش و حدود، سازگاری با جامعه و زمانه را هم دارد. قرائت طالبانی از دین قرائت خشک و جمودانه است. پیش از آن که دین را تطبیق کنیم بایستی حال و اوضاع مخاطب و جامعه را مطالعه کنیم. چیزی که در آموزههای پیامبر به به کثرت میتوان یافت. دین ایشان برخاسته از کتاب نیست یا ایشان مفکورههایشان را از متون دینی نگرفته اند، ایشان خود مفکوره ساختهاند و برایش توجیه دینی آوردهاند.
از زاویهی تحصیل و تعلیم، طالبان بیشتر شان تعلیم و تحصیل ندیدهاند. و این چیزی است که جامعه را به لبهی سقوط میکشاند و عدهای هم که خود را آگاه دینی مینامند باید بگویم که چگونه آگاه دینیاند، ایشان دانش آموختگان مدارس شخصیاند؛ من خودم روزگار زیادی را در مدارس شخصی در این کشور سپری کردهام. سیستم نصاب درسی در مدارس امروزه افغانستان و پاکستان را میتوان از معیوبترین سیستمهای درسی به شمار آورد. به اصطلاح ساده برای این که دانشجوی به مقام «مولوی بودن» برسد باید هشت درجه بخواند که در این هشت درجه جز در در درجه اخیر و پایانی، در دیگر درجات، تمرکز بالای فنون است و اصلاً توجهی عمیقی به قرآن و سنت صورت نمیگیرد و این گونه مولویها ما دانش شان از کتاب و سنت سطحی و کلیشهای است.
اما از همه اینها که بگذریم اقلیتها قومی و زبانی در این حکومت بیشترین زیان را دیده است و خواهد دید. در میان سایر زبانها زبان سختتر تهدید نصیب زبان فارسی خواهد شد. به این دلیل که اکثریت منصبهای کلید به دست قوم پشتونی است که از فارسی خیلی چیزی کم میدانند. این خود یکی از اسباب به حاشیه راندن زبان فارسی خواهد بود چون از قدیم گفتهاند «من جهل شیئا عاداه» هرکسی نسبت به چیزی نا آگاه باشد با او ستیزه خواهد کرد.
جدا از این، فارسیستیزی در خون اکثریت افراد این حکومت جریان دارد و مسلما تلاش میکنند تا فارسی از صفحه برداشته شود؛ هرچند بحث کمرنگ ساختن فارسی پدیدهای نو نبوده بلکه از دیر باز تلاشها در این زمینه صورت گرفته است. مثلاً در حکومت قبلی به ریاست اشرف غنی احمدزی تخم فارسیستیزی بیشتر مورد کاشت و آبیاری صورت گرفته بود ولی در این حکومت بیشتر از هر حکومت دیگر فارسیستیزی ترویج خواهد شد.
مع هذا، مداخلهی مستقیم و غیر مستقیم پاکستان که همواره با پشتونها روابط تنگاتنگ دارد، میتواند در این کار نقش بهسزای داشته باشد.
حملهی زودهنگام به پنجشیر، سرزمینی که با نام احمد شاه مسعود گره خورده است، و آمدن ریس استخبارات پاکستان و مورد حمله هوای قرار گرفتن مرکزهای مقاومت دوم در پنجشیر با اتحاد پاکستانیها و طالبان، دلیل واضح بر این گفته است.
اما آنچه که در مقابل خیلی درد آور است، خوشرفتاری برخی کشورهای پارسیزبان با طالبان است. هرچند حکومت طالبان برای آنها سودهایی در پی داشته است؛ ولی بحث زبان فارسی که ما را به هم خیلی نزدیک میکند را نمیتوان نادیده گرفت و به آسانی از آن گذشت.
با یک عالم اندوه مجیبالرحمن منیب فارس!
نظرات
فارسیزبان
16 شهریور 1400 - 06:49زبان فارسی زبان دوم کلاسیک جهان پس از زبان یونانی شناخته شده است که همه ویژگی های یک زبان کلاسیک را داراست. زبان های لاتین و سانسکریت در ردیف های سوم و چهارم آمده اند . زبانی کلاسیک به شمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد. فارسی از نظر شمار و تنوع مثل (ضرب المثل)، در میان سه زبان اول جهان جای دارد. زبان فارسی از نظر دامنه و تنوع واژه ها یکی از پر مایه ترین و بزرگترین زبان های جهان است. در کمتر زبانی فرهنگ لغاتی چون "دهخدا" در ١٨ جلد ویا فرهنگ "معین" در ٦ جلد دیده میشود. زبان فارسی توانایی ساختن "٢٢٥" میلیون واژه را دارد که در میان زبانهای گیتی بی مانند است. زبان فارسی سیزدهمین زبان پرکاربرد در. وب است. زبان فارسی یک سده از لاتین و دوازده سده از انگلیسی جلوتر است. از ده شاعر برتر جهان پنج تن آن فارسی زبان هستند. نابود کردن فرهنگ اصیل و با پشتوانه چند هزار ساله کشورها از اولین ابزار استعمار برای به بند کشیدن کشورهای جهان سوم بوده است. بر همین اساس می توان کشورهایی چون هندوستان، پاکستان، بنگلادش را ذکر کرد که از اولین اقدامات انگلیس پس از ورود به این کشورها، از بین بردن زبان محلی آنها را [زبان فارسی] در دستور کار قرار داده و با گرفتن این ثروت معنوی از آنها، زبان خود را تحمیل کرده و با این اقدام موجب شد تا مردم این کشورها از گذشته، تاریخ، سنّتها و میراثهای گرانقدر خود منقطع و جدا شده و هویت ملی آنها را از بین بردند... پارسی را پاس بداریم